مَن كانَ يُريدُ العِزَّةَ فَلِلَّهِ العِزَّةُ جَميعًا. هر که طالب عزت است (بداند که همانا در ملک وجود) تمام عزت خاص خدا (و خداپرستان) است. به خودم گوشزد میکنم؛ آقا احسان با زیر آب این و اونو زدن عزیز نمیشی! با آبروی بقیه رو بردن با غیبت و تهمت به دیگران عزیز نمیشی! با خودنمایی و آرایش و جلب توجه دیگران عزیز نمیشی! با ریا! با دروغ! با فریب کاری! و. عزیز نمیشی!!! اگه میخوای عزیز بشی،اگه دنبال عزت هستی، همه عزت برای خداست و تنها پروردگار است که میتواند تو
اشتراک گذاری در تلگرام
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ پس هنگامی که از کار مهمّی فارغ میشوی به مهم دیگری پرداز. به خودم گوشزد میکنم ؛ آقا احسان ببین خدا به پیغمبرش نگفت هر وقت کار مهمی مثلا حج رو انجام دادی، یکی -دو هفته ای استراحت کن، خسته ای! بعد برو سراغ کار دیگه! وقت زیاده! نه!!! (ما زنده به آنیم که آرام نگیریم. ) پس وای بر تو که داری لحظات عمرت رو هدر میدی!!!
اشتراک گذاری در تلگرام
به نظر من تا انسان تکلیف خودشو با دنیا، زندگی و مرگ روشن نکنه به هیچ جایی نمیرسه و هیچیم از زندگی درک نخواهد کرد. ما یه هویتی داریم که بهش میگیم ' من' و مطمئنا وقتی از 'من ' حرف میزنیم منظورمون این پوست و گوشت و استخوانی که داریم نیست و منظور 'هویت ' مون هست. این هویت رو هر اسمی که میخواین بزارین ' روح' ،' نور ' ،وجود معنوی' ،' انرژی' و. اصل وجود ما همینه! چه قشنگ اونایی که تجربه نزدیک به مرگ دارن میتونن توصیف کنن این هویتی رو که لحظه مرگ از جسم دنیاییش
اشتراک گذاری در تلگرام
الان توی حیاط زیر پشه بند رخت خوابم رو انداختم و دراز کشیدم رو به آسمون در حالی که نسیم خنک بوی خاک گرفته متاثر از بارون دم غروب، به آرامی در حال وزیدنه!! :) صدای پاس سگ ها از دور دست به این حس و حال خوب دامن زده! حیفم اومد امشب رو با این هوای خوب از دست بدم ،خدا رو شکر. :) بارون چیز عجیبیه!! بنظرم یه معجزس!! هر وقت بیاد پر از انرژی مثبته و حال آدمو خوب میکنه! بارون رو براتون آرزو میکنم. :) خدایا شکر.
اشتراک گذاری در تلگرام
میگن موقعی که حضرت موسی داشت سمت کوه طور میرفت به ذهنش خطور کرد که نعوذبالله اگه خداوند هم خدایی داشت چطور عبادتش میکرد؟؟ ( حضرت موسی به وحدانیت خداوند ایمان داشت این سوالی که به ذهنش خطور کرد به خاطر این بود که میخواست بفهمه عبادت درست و لایق خداوند چجوریه) این سوال ذهنش رو درگیر کرده بود ولی شرم داشت از خداوند بپرسه. تا اینکه خداوند به موسی امر کرد سوالتو بپرس . موسی شرم کرد و چیزی نگفت، بازهم وحی رسید که بپرس، موسی پرسید.
اشتراک گذاری در تلگرام
نمیدونم این زن همسایمون چه اصراری داره که دلمه رو خیلی خوب درست میکنه؟؟ :| و کدوم نامرد از خدا بی خبری بهش گفته که دلمه هاش خوشمزس؟؟!!!! :| حالا هر وقتم درست میکنه به مامانم زنگ میزنه، شام درست کردم براتون میفرستم چیزی درست نکن!! اولاش که برامون میفرستاد با کلی ذوق مینشستم سر سفره، اولین گاز نه، دومینش میدیدی یه موی نیم متری تو دلمس!! :|| حالا بار بعدیشم که فرستاد ،گفتم نمیخورم مامانم گفت قرار نیست که همیشه توش مو باشه اون دفعم اتفاقی بود! ولی این بارم مو
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت